مقاله انجمن

میوه اطلاع موقت

ماه گذشته، تصمیم گرفتم روی رژیم رسانه ای ام آزمایشی انجام دهم. من معمولاً هر روز صبح نگاهی گذرا بوسیله خبرنامه های صندوق ورودی ایمیلم می اندازم، فیدهای توئیترم را مرور می کنم و برنامه های خبری نصب شده روی گوشی ام را می خوانم. بعداً غم درون حالی که درون دفتر کارم مثل تردست ها غصه زمان چند فرمان دیگر انجام می دهم، انگشتم مرتب روی تبلیغ های گوشی ام می رود و بیش از یک دوجین برنامۀ مرتبط با اعلام را، از جمله فیسبوکو توییتر، چک می کنم. معمولاً احساسم این است که از راحتی نمودار فوراً از ارشد ترین ماجراهای خبری روز مطلع خواهم شد، اما بیشتر میل به پراکنده خوانی دارم – کارم فقط نگاهی گذرا به یک گزارش خواه دریافت به روزرسانیِ جزئیِ خبری اختصاص است. گرچه روزبه روز بیشتر و بیشتر می خوانم، اغلب احساس می کنم کمتر و ناچیز می فهمم.

از این رویه دریافتِ خبر مشت نکشیده ام، اما می کوشم سیاق هایم را تا حدی تغییر بدهم. آیین جدیدی داخل پیش اندوهناک ام: خواندن نسخۀ چاپی نیویورک تایمز هنگام صرف صبحانه و تو سطر سفر روزمره ام. از اوایل دهۀ ۲۰۰۰، که گزارشگری تازه کار در تایمز بودم، این نامه هر روز به در ساختمانی ام آمده است، اما از وقتی که بیشتر به شهود آنلاین اخبار روی آوردم، از نسخۀ چاپی غافل مانده ام. اینک که بامداد ها زمان پیوستۀ بیشتری را به روزنامۀ چاپی ویژه داده ام، با تمرکز بیشتری درگیر اخبار می شوم. مطمئناً می توانم وسیع نمدار بخوانم. مقالاتی خوانده ام که در فیدهای شبکه های اجتماعی، خبری از آن ها نبود یا، چنانچه هم بود، هنگام مرور کندرو پروگرام ها از نگاهم دور باقی مانده بودند، ازجمله گزارش هایی از جدیت برای دگرگونی کپنهاک به بخانه برگشتن بدون کربن، مذاکرات بین آمریکا و طالبان، مطالعۀ جدیدی که نشان می دهد اندازۀ فشنگ ها بر نرخ تلفات شاگرد از تیراندازی تأثیر می گذارد. عاطفه می کنم مطلع زیرفون از پیش شده ام.

البته بسیاری از مردم به چنین آزمایش هایی دست زده اند و تلاش های یدکی رخ گرفته است برای اینکه بفهمیم مناسبت به گوشی چگونه همه چیزِ ما را ذیل الشعاع قرار می دهد، از گسترۀ توجه گرفته تا بهزیستی گویا شناختی ما. کال نیوپورت، لله علوم رایانه داخل دانشگاه جورج تاون، در کتاب جدیدش با عنوان مینیمالیسم دیجیتال: انتخاب زندگی متمرکز تو جهانی پرسروصدا(Digital Minimalism: Choosing a Focused Life in a Noisy World) شواهدی برمی شمارد در تأیید اینکه تاثیر های اعتیادآورِ ابزارهای همراه ما تصادفی نیستند، بلکه حاصل اندیشه باریک بین همدستی های فناوری روی حلقه های فیدبک هستند که باعث می شود مردم ها مجدد سراغ آن شرکت ها بروند. ادعای اصلی نیوپورت دربارۀ پلتفرم های رسانه های اجتماعی است، ولی این ادعا را همچنین دارد که مردم باید تو نحوۀ شهود اعلام بازنگری کنند. او می نویسد که قرارگرفتن درون معرض سیل آنلاین اطلاعاتی که «ناقص، زائد و غالباً متناقض» است، و این روزها همواره پس از هر رویداد خبری ارشد به روانی می افتد، نامولد است و ما را مطلع تر نمی کند. در دنباله می گوید، حتی وقتی در روز خاصی هیچگاه رویداد تکان دهنده ای صورت نمی دهد، آدم درون کاربرد رسانه ها از الگویی تردید سیاق تبعیت می کنند که با کم ملالتی تهییج می شود. او توضیح می دهد: «بخاطر مثال، چنانچه به محاکمه علاقه مند و به جناح چپِ طیف سیاسی اشتیاق داشته باشید، زنجیرۀ مصرف رسانۀ شما مقدور است از سایت سی ان ان شروع شود، بعد بوسیله صفحۀ واقعی نیویورک تایمز بروید، از آنجا به پُلیتیکو، بعد به آتلانتیک، پس ازآن فیدهای توییترتان و دست آخر بوسیله تایم لاین فیسبوک خود سر بزنید». مقدور است خوره های فناوری سایت های هکرنیوز و رِدیت و هواداران ورزشی ای اس پی ان را نیز به این سیاهه افزایش کنند. شریک های رسانه ای از این «تیک عصبی پرسود» نفع می برند. بوسیله گفتۀ نیوپورت، «وقتی هر روز ده سایت مختلف را قصبه کود ضربت می کنید، آن ها کارتان را به پول تحول می کنند، ولو آنکه این کار شما را از وقتی که یک سایت خوب را هر روز یک جنین چک می کنید، اول نم نکند.»

درون سال ۲۰۰۸، نشریۀ کلمبیا جورنالیزم ریویو مقاله ای منتشر کرد با عنوان «اضافه مرحله!»، که به وارسی خستگی خبری در «عصر اطلاعاتِ متجاوز از اندازه» می صیقل. در زمان انتشار این مقاله، گوشی های بلک بری همچنان پهلو راسته گوشی های هوشمند چیرگی داشتند، داخل گوشی های آیفون خبری از درخت سرو پوش نوتیفیکیشن (اعلان های موقت) نبود، قابلیت ریتوییت بوسیله توییتر افزودن نشده وجود و سایت بازفیدنیوز وجود نداشت. وقتی به گذشته نگاه می کنیم، ایدۀ رنج بردن از اضافه باری اطلاعات تو سال ۲۰۰۸ ایده ای عجیب و جالب بوسیله رویت می رسد. اکنون، یعنی بیش از یک دهه بعد، از فراغت صریح ارزیابیِ جدیدی تو پیش داریم. سال گذشته آویشن کوک، مدیر عامل شرکت اپل، از قابلیت جدیدی داخل آیفون بوسیله صیت اسکرین تایم رونمایی کرد که به کاربران امکان می دهد فعالیت گوشی خویشتن را والا رویت داشته باشند. کوک طی مصاحبه ای تو جلسه فورچون اخبار کرد که خودش پهلو کاربرد گوشی خودش نظارت دارد و تعداد اعلامیه های دریافتی اش را بی شمار اندک کرده است. او گفت: «پندار می کنم دیگر بر همۀ ما عیان شده است که فدایی از ما روی ابزارهای خود بیش از حد وقت صرف کردن می کنیم.»

بهتر است ببینیم سازمان های خبری داخل مشکلاتی که نیوپورت و کوک مطرح می کنند چه سهمی داشته اند. شان های رسانه ای تنزل یافته اند به مبارزه بر سر سهمی از توجه ما در دنیای آنلاین که روزبه روز کوچک مرطوب می شود؛ وقتی فیسبوک، گوکل و پلتفرم های دیگر زندگی دیجیتال ما را به انحصار خود داخل آورده اند، در این میان، سازمان های خبری با تکیه بر چنین سایت هایی نقشی جنبی گرفته اند و خویشی آن ها شده اند. این ربط تأثیری زورمند می گذارد پهلو اینکه چه رویدادهایی دنبال می شوند، چگونه نمایش می شوند و با چه سرعت و حجمی به وقوع می پیوندند. فرانکلین فوئر، سردبیر پیشین نیوریپابلیک، در تاریخ دنیای بدون ذهن: تهدید وجودیِ مشارکت های فناوری ارشد (۲۰۱۷) از «محک ای بی شرمانه و شکاف دار وار بخاطر کلیک جمع کردن از رویه فیسبوک» و «تلاشی بی امان بخاطر یکروز گیری از الگوریتم های گوگل» سخن می گوید. روزنامه ها و مجلات مدت ها داخل پی هدایت خیل عظیمی از خوانندگان بودند، ولی این کارها پیش نمدار عمدتاً تو حیطۀ تخصصی بخش گستردن و توزیع بود؛ اتاق های خبر، ایمن از چنین فشارهایی، از اینکه خوانندگان واقعاً چه می خوانند بی خبر بودند. امروزه عبرت مخاطب همه جا هست، چه درون دایره های خبری باستانی و چه آن هایی که آنلاین تولد شده اند. درون روزنامۀ تایمز همه در حجره خبر به یک افزار تحلیل داخلی و سفارشی شده دسترسی دارند که علامت می دهد هر یک از مطالب را چند نفر می خوانند، خوانندگان اهل کجا هستند، از چه ابزارهایی استعمال می کنند، مطالب چگونه بالا می آیند و اطلاعاتی از این مشت. افزون به خشکی امدن این، ابزارهای تجاری تحلیل مخاطب، مانند چارتبیت و گوگل آنالیتیک، نیز به نعوظ گسترده تو دسترس اند. من خودم، به عنوان دبیر سایت نیویورکر، قدیم سایت Parse.ly را در مرورگرم باز می گذارم، برنامه ای که بوسیله صورت آنی آمار خوانندگان متنوع را برای هریک از مطالب وب سایت مدال می دهد.

تا اینکه در موسسه های خبری ای که به این عنصر پایبند هستند که میزانِ پوششِ خبری را قیمت های هیئت تحریریه تعیین می کند (نه منافع تجاری)، ممکن است تصمیم گیری داخل مورد مقیاس توجه بوسیله این سنجه ها بخاطر دبیران مشکل باشد. آلن راسبریجر، سردبیر پیشین گاردین، داخل تاریخچه وقوف فوری: بازسازی مجله نگاری و برهان اهمیت آن از ورود تدریجی سنجه ها بوسیله فرایندهای تصمیم گیری در روزنامه اش می گوید. او می گوید شعار این است که «داده ها حجره خبرِ ما را مطلع کنند خیر هدایت.» اما به سختی می توان امتیاز داد چه زمانی حالت نخست (ابتدا کردن) بوسیله حالت دوم (راهنمایی) تبدیل می شود.

مقاومت در برابر وسوسه ها بخاطر آن دسته از رسانه های دیجیتال که با تبلیغات سر پا می مانند تقریباً ناممکن است. هر وعده که خواننده ای از طریق شبکۀ اجتماعی یا سواری جست وجو به یک سایت خبری هدایت می شود، همین بازدید، هرقدر حزن که کوتاه باشد، با خودش مقداری درآمد می آورد. فوئر این پدیده را «ترافیک گذری» می نامد. فیسبوک و گوگل با نمو خویشتن قیمت تبلیغات را پایین آورده اند و درآمد مولود از ترافیک گذری به ازای هر کلیک کاهش یافته است؛ با این حال، این پدیده همچنان مشوّقی شده است بخاطر تداوم روندهای رسانه ای نوین و مخرب، از عموم مصرف از تیترهایی که درون اصل تلۀ کلیک هستند، پاشیدن نظرات جنجالی که سرسری نوشته می شوند و افزایش گزارش های یکدست بوسیله طوری که همگی روندِ خبریِ برابری را قفا می کنند تا ترافیکی که با خود می آورند از دست نرود. اکنون هر محتوایی که تولیدش کم ارزش باشد و قابلیت کلیک زایی درون فیسبوک و گوگل را داشته باشد فرصتی است بخاطر جذب مخاطب و درآمدزایی.

به شمارش نظری، تمایل می رود استاندارد مبتنی پیاده شدن اشتراک به بهبود چشمگیری بینجامد، در مدت بوسیله جای پیگیری بی امانِ ملاقات صفحات اینترنتی، هدف عالی تولید محتوای ژورنالیستی را متعاقب می کند، محتوایی که هیچگاه جای دیگر نمی توان یافت و ارزش پول اعطا کردن دارد. فوئر تأکید می کند که درآمد خراج از خوانندگان اشتراکی تنها طرز عملی برای رسانه ای است که داخل پی حفظ هویت مطبوعاتی خویشتن است. در مدل تصرف وکار فرضی فوئر نوعی آزادی اطمینان بخش حیات دارد: نشریه می تواند به جای دنبال کردن سپاه مجلل بازدیدکنندگان که از روال جست وجوی گوگل براساس موضوعی داغ سر از سایت نشریه تو می آورند و هرگز بازگشتی در کارشان

اکثر جوانان امروزی برای ضربان وجوی معارفه بوسیله اینترنت نمی روند؛ بلکه بوسیله نعوظ اتفاقی در شبکه های اجتماعی با اخبار روبرو می شوند نیست، توجه خود را بوسیله طرفداران حقیقی اش معطوف کند. فوئر می گوید: «رسانه ها باید بلندپروازی هایشان را کم کنند، بوسیله گوشه های ساکت خود بازگردند و وفاداری مخاطبان واقعی خود را باز یابند. لازم خواهد بود رسانه ها برای استخلاص خود، از خوانندگان نفقه بگیرند و خوانندگان همچنین خرج بپردازند.»

اما رایج ترین رویکرد برای افزودن اشتراک، تا معادل زیادی، به بسیاری از همان تاکتیک هایی اعتماد است که کسب وکارهای رسانه ای مبتنی پیاده شدن تبلیغات بوسیله کار می گیرند. بیشتر موسسه های خبری ای که در جای پا کسب درآمد از کاربران هستند از استراتژی دیوارِ پرداخت استفاده می کنند. داخل روش خرابه پرداخت، خوانندگان ماهانه به تعداد محدودی مقالۀ رایگان دسترسی دارند و بخاطر دسترسی به مطالب بیشتر باید عبث اشتراک صیقلی کنند. این رویه به کسانی که مشترک نیستند امکان می دهد تا با نشریه آشنا بشوند و قبل از تصمیم گیری دربارۀ صیقلی حق تعهد پرداخت گهگاهی، شاید خلال چند ماه یا بیشتر، مطالبی را برای میزان بخوانند. اما هنوز بی آرامی فیسبوک و گوگل نقش دروازه های اصلی هدایت و عبوردادن خوانندگان از این قیفِ به اصطلاح ابونمان را بازی می کنند. حاکمیت ستمگرانۀ این داستان همچنان پابرجاست.

گذشته از این حرف ها، دگرگونی بازدیدکنندگان اتفاقی به خوانندگانی دائمی بستۀ تشویقی خاص خودش را می طلبد. سیل اعلامیه های موقت مرتبط با خبر، که بوسیله گوشی ما روانه می شود، تا حدی از نیاز به جذب مکرر و دوبارۀ خوانندگان ناشی می شود. برای اغوای خوانندگان و کشاندن آن ها به اشتراک باید مستمر مطالبی تازه و متنوع بیافرینیم. این کافی حلق که خوانندگان هر ماه خودشان را فقط با یکی دو مقاله دربند کنند؛ باید در آن ها حس وفاداری به سایت ساختن شود و آنقدر برای دیدار مکرر برگردند تا به خرابه پرداخت بخورند. چونی رادیکال برنده از هر چیز دیگر است؛ اما باید در مقیاس مناسبی تولید شود.

اخیراً، قرین نیوپورت، به این فکر می کنم که آیا صرفاً همین حجمِ خبرهای آنلاین با هدف آگاهی رساندن به آدم در اختلاف نیست؟ جالب اینجاست که داخل این زمینه پژوهش چندانی انجام نشده است. پابلو باچکوفسکی، استاد علوم ارتباطات در دانشگاه نورث وسترن، می گوید: «احساس من این است که خوانندگان اندک از پیش شروع نیستند، بلکه نوعِ اطلاعشان متفاوت از قبل است.» یکی از مرزوبوم های پژوهشی باچکوفسکی معاینه چگونگی تعامل جوانان امروزی با اعلام است. اکثر آن ها بخاطر نبض وجوی معارفه بوسیله اینترنت نمی روند؛ بلکه بوسیله طور اتفاقی در شبکه های اجتماعی با اعلام بی پرده می شوند. ممکن است برای چک کردن بوسیله روزرسانی ها یا پیام های دوستان خود ملتفت گوشی خواه رایانۀ خود شوند و، در حین این کار، به مطلب یکی از سایت های خبری اصابت کنند. افراد اندکی صبح زود می نشینند و روزنامۀ چاپی می خوانند یا عصرها در تلویزیون اخبار می بینند. بلکه به گفتۀ باچکوفسکی، مردم پیوسته «در معرض وابستگی و برخورد با اخبار هستند» و «این بخشی از محیط زیست است». 

تا چه حد می توان اخبار را از راه این القائات بهار جذب کرد؟ برخی استیناف ها نشان داده اند که افراد در پشت رایانۀ خود با سرعت عجیبی از این برنامه به آن برنامه می پرند؛ سال گذشته مقاله ای منتشر شد که میانگین زمان این جابجایی را یازده لحظه نشان می رحم. وقتی ابزارهای همراه (قرین گوشی و تبلت) تو میان باشند سرعت جابجایی بیشتر نیز می شود. تعجبی ندارد که خبرها رفته رفته کوچک پر حرارت و کوچک تر می شوند. باچکوفسکی به من گفت: «اگر یک سایت عادی داشته باشید، برای بیان مطلب خود پنج تا هفت ثانیه فرصت خواهید داشت.» بنابراین، گمان حساب دان این است که زمان حال مردم، بوسیله طور کلی، در موضوعات مختلفی که در اخبار مطرح می شوند آگاه مرطوب شده اند، ولی فهمشان درون هر حوزۀ خاص سطحی و کم عمق است. حتی خوانندگانی که مایل اند اخبار را به صورت عمیق و گشاد عقب کنند در حباب های فیلترِ شبکه های اجتماعی محصور می شوند؛ در این حباب ها از پست هایی که اعضای شبکه بوسیله اشتراک می گذارند محتوایی که اب طبع و مطلوب کاربر است در تقدم استراحت می گیرد. 

خلق شهروندانی مطلع از اهداف حقیقی روزنامه نگاری است. اما هنوز کاملاً روشن زدودن که اراده از ابتدا بودن چیست، بوسیله خصوص در فضای خبری آزاد و بدون رابطه. مایکل شادسون، روانشناسی که زمان حال در مدرسۀ مجله نگاری کلمبیا فراگیری می کند، در کتابش با نشانی «شهروند خوب»، که تو سال ۱۹۹۸ منتشر شد، بر این نظر است که ایدئالِ «شهروند اول»–انحصاری که وقت، زیبایی و تخصص لازم را برای اینکه خودش را دستگیر سیاست کند دارد و بوسیله زندگی اجتماعی اهتمام کاملی نشان می دهد– همیشه ایدئالی موهوم و غیرعملی بوده است. او می گوید که بنیان گذاران آمریکا از شهروندان انتظار دانش دیپلماتیک نسبتاً اندکی را داشتند؛ ایدئال شهروندان نخست تا بیش از یک قرن سپس مطرح نبود، تا اینکه سازش طلبان عصر ترقی خواهی به فکر لجام سرقت کردن بوسیله ماشین های حزبی و اعطای غلبه تصمیم گیری آگاهانه بوسیله رأی دهندگان افتادند. (نیز تو این گرداگرد بود که مطبوعات ول کم کمتر تو قالب پدیده ای تجاری نمود کردند و قسمت قسمت کردن های خبری رفته رفته حرفه ای نم شدند.)

شادسون مدل دیگری از شهروندی ارائه می یواش که به عقیده خودش به واقعیت نزدیک نمدار است: «شهروند ناظر»؛ یعنی انحصاری که بپا اتفاقاتی است که تو عالم سیاست رخساره می دهد، اما ابد کاملاً دخیل نیست. او می گوید: «شهروند ناظر زیاد از آنکه اسیر گردآوری اطلاعات باشد به پایش محیط مشغول می شود. والدینی که در استخر عمومی چشم از کودکان طفل خویشتن برنمی دارند، مبتلا جمع آوری مفروضات نیستند، بلکه بپا صحنه اند. غیرفعال به نظر می آیند، ولی گوش به زنگ ایستاده اند تا در صورت حاجت وارد عمل شوند.» شادسون مدعی است شهروندان ناظر شاید حتی «از شهروندان قبلی نیز مقدمه ترند، از این نظر که داخل گوشه ای از حافظه خویشتن اطلاعات بیشتری دارند» و وقتی که زمان مناسبش فرا برسد، این معلومات را به امر خواهند گرفت؛ مثلاً در برکناری قاعده گذاری فاسد با رأی نقیض یا تأیید طرحی مهم از عادت همه پرسی. 

به لحاظ نظری، عصر شبکه های اجتماعی می توانست از ما شهروندان بازرس بهتری بسازد. ولی مدل شادسون، که داخل آن تخیل پیاده شدن این است که شهروندان بازرس در لحظه های مقتضی فعال می شوند، پیش دماغ نکرده بود که فیسبوک، توییتر و پلتفرم هایی از این قبیل، می توانند به فراغت تو جامعه هراس بیندازند. امروزه خطر –همان طور که پدیده هایی مشابه برگزیت و کنشگری علیه واکسن مدال داده اند – بوسیله آژیر خطرهایی کاذب تغییر شده است.

در سال ۲۰۱۷، دو دانشمند علوم شناختی به نام استیون اسلومان و فیلیپ فِرنباخ کتابی منتشر کردند با نشانی توهم دانش: چرا هرگز به تنهایی فکر کردن نمی کنیم. این کتاب، که به مخاطرات بصیرت سطحی می پردازد، به نیکوکاری توضیح می دهد که چگونه هر اکوسیستم خبری که مبتنی بر شبکه های اجتماعی است پیامدهای نامطلوبی برای دموکراسی ما به بار می آورد. بسیاری از آدم معرفت خود را بسی دست بلندی می گیرند و اصرار ناموجه ایشان بر آرای خویشتن از طرف کسانی دیگر تقویت می شود که آن ها نیز به همان کمیت نامطلع اند و با این کار جوامعی پر از داده ها نادرست می سازند که خودشان خود را تایید و تقویت می کنند:

وقتی اعضای دسته چیزی جز دیدگاه مشترک نشناسند، می توانند درک تفاهم یکدیگر را تقویت کنند و این امر باعث خواهد شد همگی عاطفه کنند دیدگاهشان موجه و مأموریتشان پیدا است، ولو آنکه هیچ تخصص واقعی ای در کار نباشد که این دیدگاه را قویاً تأیید بطی ء. همگی می بینند که کافه دیدگاهشان را تصدیق می کنند، بنابراین نظرشان بر روی نسل قائم خواهد وجود.

در همان سال، همکارم الیزابت کولبرت داخل جستاری با عنوان «چرا فکت ها نظر ما را عوض نمی کنند؟» بوسیله کتاب اسلومان و فرنباخ استناد کرد. او توضیح می دهد: «مثلاً اگر موضع شما دربارۀ لایحۀ مراقبتِ مقرون بوسیله نفع بی اساس باشد و من به آن اتکا کنم، آنگاه دیدگاه غلام نیز بی اساس خواهد حیات. اگر من هم با تام صحبت کنم و او به این مولود برسد که با من حزن رأی است، نظر او نیز بی شالوده خواهد بود، اما اینک که هر سه گانه نفرمان هم رأی شده ایم، دیدگاه خودمان را بیشتر از پیش خواهیم پسندید. حال چنانچه همۀ ما هرگونه اطلاعاتِ متناقض با دیدگاه خود را بوسیله بهانۀ اینکه متقاعدکننده نیست رد کنیم، درون این صورت مولود می شود نوبت ترامپ.»

با این حال، راهی بخاطر شکستن توهم بصیرت حیات دارد. می توان مردم را وادار کرد بوسیله اینکه دقیقاً توضیح بدهند اگر دیدگاهشان دربارۀ مسئلۀ سیاست عمومی خاصی اجرایی می شد، چه اتفاقی می افتاد. اسلومان و فرنباخ می گویند که وقتی می کوشیم برای نظر خود «تبیین علّی» معلوم کنیم، نو می فهمیم چقدر جاهلیم. این فهم باعث می شود در نظرات خود کمینه افراطی باشیم. این بینش پیامی برملا برای رسانه ها دارد: ژرفا عمده است. آن جنس روزنامه نگاری که محبوس کارهای مبهم می شود، کاربرد سیاست های پیشنهادی را معاینه و انتزاع های اشتراکی دقیقی ارائه می کند می تواند به خلق شهروندانی شروع خیس (و غیرقطبی تر) بینجامد. با این حال، اگر نظر شادسون محکم باشد، فقط بخش کوچکی از خوانندگانْ وقت، هوی و آمادگیِ تبدیل شدن بوسیله شهروندانی به غایت مطلع را خواهند داشت. آدم بیشتر و بیشتری شهروند بازرس خواهند بود، بوسیله جای آنکه شهروندانی نخست باشند و، بوسیله لطف شبکه های اجتماعی و تکاپوهای خبری گسترده، می توان به راحتی آن ها را هراسان و حواسشان را پرت کرد. افزودن گزارش های بیشتر به چنین گردابی امکان پذیر است تعبیر کردن اقتصادی خاصی بخاطر سازمان های رسانه ای داشته باشد، ولی لزوماً باعث نخواهد شد مطلع تر شویم. این حکم فقط می تواند به پریشانی بیشتر بصیرت ما بینجامد. 

شاید لازم باشد در رابطۀ خود با رسانه ها تجدید نظر کنیم؛ باید در چگونگی استفاده از اطلاعات و معنی و مفهوم مطلع بودن بازنگری کنیم. جنیفر راوچ، روزنامه نگار و پژوهشگر رسانه، تو تاریخ جدید خود رسانه های آهسته: چرا «آهسته» به ذهنی رضایت بخش، قائم و هوشمند است جنبشی را اثر می گیرد که حدود یک دهۀ پیش شکل گرفت. داخل سال ۲۰۱۰، صبریه دیوید، یورگ بلومتریت و بندیکت کوهلر، سه آلمانی دارای سابقۀ فعالیت در حوزۀ رسانه و فناوری، در اینترنت سندی به نام«بیانیۀ رسانه های آهسته» منتشر کردند. این بیانیه اندوه روزنامه نگاران و غم خوانندگان را ترغیب می کند که از جنبش «غذای آهسته»، که بر کیفیت و فرازمانی بودن تأکید می کند، الهام بگیرند. در این بیانیه آمده است: «در رسانه های آهسته بحث دربارۀ مصرف کندرو نیست بلکه از تفویض آگاهانۀ عناصر و خیساندن آن ها با حواس جمع سخن می جوی. رسانه های آهسته را نباید به رخ تصادفی مصرف کرد، بلکه این فقره تمرکز کامل کاربران را می طلبد. همان طور که برای تهیۀ غذای خوب لازم است همۀ حواس آشپز و مهمانانش جمع باشد، لذت کاربرد از رسانه های آهسته نیز در رهن هشیاری کامل است».

راوچ فصلنامۀ انگلیسی دیلِید گرَتیفیکیشن را، که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد، نمونه ای از رسانه های آهستۀ کوشا می داند. این نشریه، که وب سایت بی آرامی دارد اما عمدتاً به رخ چاپی منتشر می شود، خود را «ابتدایی مجلۀ پریدن نامه نگاری آهسته» می نامد. دیلید گرتیفیکیشن قول می دهد دوباره «سراغ رویدادهای سه گانه ماه گذشته می رود تا ببیند پس از اینکه گرد و خاک خوابید چه اتفاقی افتاده است» و اخبار می کند که «به سرانجام بودن تو ردیف اطلاع فوری سرافرازی می یواش.» همچنین اوایل امسال، جیمز هاردینگ، مدیر قبلی شناسایی و امور ساری در بی بی سی، کِیتی وانِک اسمیت، رئیس سابق شرکت داو جونز و متیو بارزون، قاصد سابق ایالات متحده در بریتانیا سایت تورتس مدیا (رسانه های لاک پشتی) را روش اندازی کردند. هدف تورتس مدیا این است که روزانه پنج مطلب دیجیتال و یک فصلنامۀ چاپی منتشر نرم. شکل گیری تورتس پاسخی مستقیم بود به حجم طاقت فرسای «سروصدای روزمره» در اکوسیستم خبری. طبق اطلاع دادن وب سایت تورتس: «مشکل فقط اخبار جعلی یا بی ارزش نیست، چراکه خبرهای خوب اضافی وجود دارند – مسئله این است که بسیار زیادند و بسیاری از آن ها نیز منبع غم هستند. شتاب زده، ناتمام و گیج کننده. هستند اتاق های اطلاع فراوانی که به دنبال اخبارند، ولی از عنصر مطلب غافل می شوند.»

به طور کلی، آیا روزنامه نگاری می تواند آهسته برنده شود؟ وقتی دربارۀ جنبش رسانه های آهسته می خواندم – که هنوز بیشتر پدیده ای اروپایی به دیدن می رسد – ناگزیر به رویکردهای صنعت مجلات در آمریکا فکر می کردم که درون آن، مطبوعات در حال آزمودن دیوارهای صیقل هستند و قفا سر هم محتوای دیجیتال تولید می کنند. جذابیت جهش رسانه های آهسته داخل آن است که داخل مقابل فشارهای فناوری ایستادگی می کند، فشارهایی که روزبه روز به خشکی امدن شکل گیری مجله نگاری ما بیشتر تأثیر می گذارند. (نیوپورت درون بخشی از کتابش از رسانه های آهسته دفاع می نرم و خوانندگان را دعوت می بطی ء به جنبش «مقاومت توجه» بپیوندیم.) این تیک کوششی است برای اینکه نحوۀ گرفتن اخبار را مجدد به دست بگیریم. همچنین باید از این توهم استخلاص یابیم که ستاندن منفعلانۀ خبرها درون شبکه های اجتماعی اثربخش است و طولانی تلاش خویشتن را برای ابتدا شدن بوسیله کار بگیریم.

چالشِ پیش رویِ همۀ دایره های رسانه ای، چه آهسته و چه سریع، این است که در این دورنمای انگیزه ها و ایدئال های متضاد برای خویشتن مسیری مسئولانه و از شمارش اقتصادی منیع ترسیم کنند. فشارهای ناشی از عصر دیجیتال برای سرعت و ظرفیت بیشتر را نمی نبوغ نوظهور گرفت، اما می قابلیت در مقابل آن ها مقاومت کرد. در نسب حال که ناشران سعی دارند تند نمدار انجام کنند، می توانند از خود بپرسند آیا پوشش دقیق داخل حوزه ای خاص واقعاً خوانندگان را مبدا تیز می نرم یا نه. نیز می توانند مطالب مشتعل خاصی را بر بگذارند و، حتی فراتر از آن، یکسره مبتلا پیچش ها و جزئیات شوند. شاید خوانندگان نیز کم اندک به این نتیجه برسند که صداهای ناهنجار و بدآهنگ رسانه های فعلی کمکی به آن ها نمی کنند. امیدواریم وقتی این خوانندگان به قفا جایگزین می گردند، بتوانند نشریاتی پیدا کنند که قادرند صدایشان را از میان این همه سروصدا بوسیله گوش برسانند.

پی نوشت ها:
• این مطلب را مایکل لوئو (Michael Luo) از دبیران مجلۀ نیویورکر  که بر حضور دیجیتال این نامه داخل همۀ پلتفرم ها بازرسی می درنگ تالیف است و تو کتاب ۱۰ آوریل ۲۰۱۹ با عنوان «The Urgent Quest for Slower Better News» در وب سایت نیویورکر منتشر شده.وب سایت ترجمان آن را با ترجمۀ مجتبی هاتف منتشر کرده است.
  • ۹۸/۰۳/۱۹

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی